یگانه و یکتا یگانه و یکتا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

تمشک های مامان و بابا

یک روز خاکستری

1391/5/23 22:56
نویسنده : سارا مرادی
375 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فرشته های مامان

خیلی دوست داشتم الان جلوی روم بودین و باهاتون درد دل می کردم چند روزی هست حال مامانی اصلا خوب نیست گلو درد دارم نمی دونم چم شده احساس می کنم چیزی توی گلوم گیر کرده و موقع غذا خوردن احساس درد دارم نمی دونم اینم از عوارض بارداری هست یا نه از دیروز یکیتون خیلی کم تکون می خوره خیلی نگران هستم فردا میخوام برم دکتر صدای قلب قشنگیتونو بشنوم امروز یک خورده کار خونه کردم و الان از کمر درد نا ندارم دلم گرفته از تنهایی خودم که هیچ کسی رو ندارم بهم کمک کنه ای کاش یک خواهر کوچکتر از خودم داشتم که ازدواج نکرده بود بعد اون خیلی کمکم بود می تونستم با اون اتاق نی نی هامو درست کنم الان تنهام و کسی رو ندارم همه خواهرهام درگیر شوهرهاشون هستن و من تنهام فقط امیدم به خداست به هچ کس دیگه ای امید ندارم فقط خودش کمکم کنه تا بتونم از این دوره رو به خوبی بگذرونم و نی نی های گلمو توی بلغم بگیرم فرشته های مامان برای مامانی دعا کنین تا خدا هر چهارتامون رو حفظ کنه و مهریا ابان بیان توی بغلم هم دوستتون دارم ...........قلبقلبقلبقلبقلب

می بوسمتون عسلهای مامانی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

سه قلوها
28 مرداد 91 13:10
سلام عزیزم.فک کنم تاریخ زایمانامون یکی باشه منم هفته29ام
سه قلوها
28 مرداد 91 13:12
عزیزم غصه نخور منم تنهام .تازه تو این شهر غریبم هستم.خدا تنهامون نمیذاره
سه قلوها
2 شهریور 91 23:09
سلام مامانی.جنسیتشونو نمیدونی؟هفته چندم این وزنشون بوده؟خیلی خوبه خدا رو شکر.ایشالا بهتر هم بشه.برا اسمشون چی فکر کردی؟
مامان فندق
5 شهریور 91 16:38
عشق. فراموش کردن خود در وجود کسی است که همیشه و در همه حال ما را به یاد دارد . زود بیا آپیدم . منتظر حضور گرمت هستــــــــم . اگر مایل به تبادل لینک هستی اول منو با اسم "فندق مامان و بابا" بلینک بعد بهم خبر بده که با چه اسمی لینکت کنم .