یگانه و یکتا یگانه و یکتا ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

تمشک های مامان و بابا

هوراااااااااااااااااااااااااافرشته های من 18 ماه شدن

سلام عزیزای دلم خوبین ببخشید مامانی نتونست توی این مدت به وبلاگتون سربزنم الهی مامانی قربوتون بره دوستتون دارم توی این مدت اتفاقهای شیرین و تخلی رو پشت سرگذاشتیم عزیزانم از تلخهاشون نمیگم فقط شیرینهارو میگن اینکه سال نو شد و ماهم خونمونو عوض کردیم و الان خونه جدید هستیم بزرگتر از اون خونه هست و ولی خیلی اینجا میخورین زمین تمام صورتتون کبود شده بس که به درو دیوار خورده واسه اینکه ما خونورو سرامیکه باید موکت کنیم نیست همش پاتو سر میخوره و میخورین زمین خلاصه دخملای گم هردوتا تون دندونهای نیشتونو در اورد و حدود 14 تا دندون دارین گاهی حرفهای مارو تکرار میکینین و چند کلمه ای حرف میزنین ولی کلا تنبل هستین توی صحبت کردن از منو و بابایی هم خجالت ...
28 فروردين 1393

خیلی شلوغ شدین

سلام خوشگلای من قربونتون برم من حسابی شلوغ شدین و اصلا وقت نمی کنم به وبلاگنون سربزنم عزیزای دلم خانمی شدین برای خودتون الان درست 16 ماه و 25 روزتونه چند روز دیگه هم هفتده ماهه میشین اخخخ قربونتون برم من از شیرین کارهاتون بگم که کم نیست چند کلمه ای صحبت میکنین مخصوصا وقتی مامان شعر بع بعیی میگه شما میگن بع دمبه داری میگن نه پس چرا میگی میگن بع اخ قربون بع بع کردنتون برم تمام اعضای بدنتونو رو بلدین و اسماشنو هم میگین ولی از همه واضحتر چشم . چش . گوش . دو . دست . دست . پا . پا بینی .بوق .دهان .ام مو . مو میگین قربونتون برم اب . با .غذا .به به شعر یک روز اقا خرگوشه هم که میخونم به جای خرگوشه که میرسه اخ میگین البته به اه بیشتر شبیه یکتا بهش م...
1 اسفند 1392

هورااااااااااااااااااااااااافرشته های من 14 ماه شدن

سلام عروسکهای مامان دختران گلم که مامانی دوستتون داره  عاشقتونم و هرروز که میگذره عاشقتر میشم الهی مامانی دورتون بگرده که واسه خودتون خانمی شدین از شیرین کاریهاتون بگم که هر روز بیشتر میشه هردوتاتون دیگه به خوبی راه میرن البته یکتا خیلی وقته که راه افتاده دیگه میدوه ولی یگانه که دیرتر راه افتاد الان اونم دیگه به خوبی راه میره فرشته های عزیزم نفس و قلب مامان جونم براتون بگه که توی این دوماه خیلی منو اذیت کردین خیلی مریض شدین بدترین روزهای زندگی من بود بس که براتون مخصوصا یکتا جوش زدم که آزمایشهاش که دادیم کمبود ویتامین دی و آ داشت عزیزم انقدر بی قرارت کرده بود و شبها خیلی جیغ میکشیدی کلی به خودم کلاجاررفتم که چرا اهن و ویتا...
13 آذر 1392

سلام فرشته های نازم قربونتون برم

سلام عزیزای دلم نمی دونین چقدر دوستتون دارم     فرشته های من امروز 1 اذر ماه هست و درست یک ماه دیگه مونده تااین فصل زیبا رو پشت سر بزاریم چندروز دیگه 15 ماه میشین عزیزای دلم هرروز بزرگ تر میشین و خانم تر قربونتون برم عسلهای مامانی خیلی دوستتون داره شما دنیا مامان هستین چند روز هست که یکتا مریض شده بود ولی الان بهتر شده اون غده زیر گوشش هم کوچک شده برای اطمینان بیشتر بردمش دکتر و دکی براش از نوشت انجامم دادیم هنوز جوابشو نگرفتم عسلکم خیلی شبها بی قراری میکنی که دیروز مامانی فهمید داری دندون در اوردی الهی قربونت برم که نهمین دندون از دندانهای اسیابتو در اوردی در 92/08/30 الهی قربونت برم که تو ی این مدت خیلی زجر کشیدی...
1 آذر 1392

حرفهای نگفته ...نمیدونم خوشحال باشم یا نه ..

سلام فرشته های من نازدونه و دوردونه مامانی   امروز دلم گرفته حسابی و دارم بااشک دلم براتون مینویسم از اتفاقهایی که توی این مدت افتاد بعد ازتولدتون اول اینکه نذرمو  روز تولدتون ادا کردم و نماز باشکوهی برپا شد برای سلامتی اقا امام زمان(عج) و سلامتی و صالحی شما دوتا گل نازم خوشحال باشم برای اینکه یکساله شدین قربونتون برم ناراحت به خاطر مریضیتون قبل از تولدتون همچی خوب بود درست دوروز بعد از تولدتون شما مریض شدین و سرماخوردگی بدی گرفتین که هرروز بد حالتر میشدین عفونت شدیدی داشتین که در یگانه بیشتر بروز کرده بود طفلکم نمی تونست حتی اب دهنشو قورت بده وقتی نگاهش میکردن دلم کباب میشد هردوتاتون حسابی پژمرده شده بودین دائم در حال د...
22 آبان 1392

اولین مسافرت دخملا به زادگاه مادرجون بابایی تا راه رفتن دخترم یکتا خانم

سلام فرشته های نازم عسلای خوردنی مامانی   چند روزی هست که از مسافرت به شهر کاشمر جایی که مادرجون بابایی قبلا اونجا زندگی میکردن میگذره البته باباییتون متولد مشهد مادرجونی و اقاجونتون از اونجا هستن خلاصه من که اول حاضر نبودم برم اخه میترسیدم اذیت کنین توی راه ولی در کل خوب بودین از رفتن که خیلی خوب بودین وبرگشتن توی ماشین دیگه کلافه شده بودین دوست داشتین برسیم دیگه خونه نه میخوابیدین نه بازی میکردین همچی براتون تکراری شده بود خلاصه ما اونجا عروسی دعوت بودیم از خنده دارترین کارهاتون اینم بود که توی تالار هیچ کدومتون بغل مامانی نمیومدین اخه فکر میکردین یک ادم دیگه هستم با کمی ارایش و لباس مجلسی که پوشیده بودم براتون یک ادم دیگه ...
1 مهر 1392

سلام فرشته های نازم روزتون مبارک

سلام سلام به جوجه های نازم گل و گلدونه مامانی روزتون مبارک   سلام سلام به فرشته های مامانی که الهی قربونتون بشم من یگانه و یکتای عزیزم برای شما مینویسم که بهانه های مامان برای زندگی کردن هستین برای شما مینویسم دخترانم که بابودنتون زندگی رو برای مامان و بابا شیرینتر کردین و عشق رو بینمون محکمتر بهونه های مامان توی این روز عزیز از خدای مهربونم میخوام هیچ وقت غم روی صورتتون نبینم ،هیچ وقت اشک توی چشمتون نبینم و همیشه روی ماهتونو خندون و شاد ببینم ،هیچ وقت درد نداشته باشین هیچ وقت مریض نشین هیچ وقت...... خدای مهربونم دخترانم را در پناه خودت سالم و سلامت حفظ کن امین یا رب العالمین ............................................. ام...
18 شهريور 1392

هوررررررررررررررررررررررررررا فرشته های من یازده ماه شدن

سلام دوردونه و نازدونه مامانی   سلام عروسکهای مامان که الهی مامانی قربونتون بره که چقدر دوستتون دارم همه دنیای مامان هستین و من بدون شما میمیرم دیروز فرشته های مامان یازده ماهه شدین وایییییییی خدایا شکرت یازده من از زندگی فرشته های من به خیرو خوشی گذشت چیزی نمونده تا اولین سال زندگیتونو فرا برسه و یک سال از زندگی شیرنتون رو پشت سر بزارین خدایا نمی دونم چطوری ازت ممنون باشم به خاطر این دوتا فرشته که بهم دادی هرروز و شب شکرگزارتم ،  عزیزانم دیروز تولد دختر خالتون مبینا جگیر مامانی بود که شش ساله شده ولی اینجا پیش ما نیست که براش جشن بگیریم و بهش کادو بدیم سال پیش شما بعد از تولد مبینا که با کمی تاخیر خاله جون براش گرفته بو...
8 شهريور 1392

قربون دخملای نازم برم که خانمی شدن واسه خودشون

سلام دختران قشنگم دوردونه و نازدونه مامان   الهی مامان قربونتون بره که هرچی  میگذره واسه خودتون خانم تر و نازتر میشین نمی دونم من لیاقت شما فرشته هارو دارم از اینکه مادر خوبی باشم و بتونم هردوتا تونو خوب تربیت کنم امروز یکتا رو به خاطر کار اشتباهی که کرده بود کتک زدم وبعدش هم گریه کردم و اعصاب خرد شد اخه نمی دونم چطوری باید وسایل خطرناک رو از شما دور کنم و بهتون بفهمونم این کار خطرناک هست اخ که دوست دارم زودتر بزرگ بشین فهمیده بشین و خودتون کار بدرو از خوب تشخیص بدین تا من  کمی نفس راهت بکشم بس که توی این خونه دنبالتون کردم که دارین از در دیوار بالا میرین چیزی نمونده که یکتا خانم راه بره گاهی ایستاده راه میره ولی هن...
22 مرداد 1392