یگانه و یکتا یگانه و یکتا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

تمشک های مامان و بابا

دلم گرفته امشب ..........

1392/4/1 0:27
نویسنده : سارا مرادی
713 بازدید
اشتراک گذاری

سلام تمشکهای مامان نازدونه و دوردونه

امروز دلم گرفته و خیلی بی حوصله شدم اخه دو شب هست که دوردونه مامان نیست و دلم براش یک ذره شده دختر قشنگم منو ببخشید به خاطر مشکلی که برام پیش اومده مجبور شدم شمارو خونه مادر جون بابایی بزارم تا کمی بهتر بشم ولی خدایش سخته دائم فکرم به شماست نمی دونم الان خوابی ،خوب غذا میخوری ،جات راحته ،درد نداری ،حواسشون بهت هست از جایی نیفتی ،سرت یک موقعه زمین نخورده خدای نکرده وای خدایا و خیلی سئوال دیگه دارم توی سرم فرشته مامان از موقعه که شما رو تنها گذاشتم از درخونشون که اومدیم بیرون فقط به خدا سپردمت عزیزم برای اینکه هیچ کس مادرنمیشه که دوچشم داره  دوتا چشمم پشت سرش داره و 4چشمی هواست بهتون هست عزیزم الان ساعت : 1 شب هست که دارم از تونمی نویسم تو که اولین روز زندگیت لبخندی سرشار از شادی به منو بابایی هدیه داری هیچ وقت اولین لبخندتو فراموش نمی کنم شیطون بلای من با اون چشاشهای و لبهای همیشه خندانت نفس مامان هستی و تو هم دوست دارم نازدونه مامان که دومین روز زندگی لبخند خوشحالیتو بهمون هدیه دادی خدایا به خاطر همچی ممنونتم ممنون ...................

و اما از شیرین  کاریهای دخترهای نازم بگم و کمی بخندیم ............. اول از همه از یکتا بگم خواهر کوچیکه که حسابی شیطون شده دیگه واقعا خطرناک شده از هر چیزی میگره بلند میشه و اگه دستش به مبلها باشه که با کمک مبل راه میره واییییییییییییییی که چقدر ضرب خورده طفلکم فقط کافی که یک لحظه سرمو بچرخونم می بینم باز رفته جاهایی خطرناک هرچی بهش میگم مامانی نه خطر داره به گوشش هم نمی ره که نمی ره 2 روز پیش لپشو به مبل زدو الهی بمیرم که چقدر گریه کرد و اولشم غش کرد طفل معصوم حسابی دردش امده بود و بعد از اینکه ساکت شد و چند ساعت بعدم جاش کبود شد الهی مامان بمیره که نبینم دردبکشی عزیزم از شیرین کارهاش بگم که خداحافظی میکنه ،قشنگ ناز میکنه ولی فقط مامان و باباشو ناز میکنه ،نی نای نای میکنه دستشو میچرخونه اینو اونور بابایی یادش داده ،تعجب میکنه فقط باید ببینی که غش میکنی از خنده راستش نمی تونم خوب تصویرشو شرح بدم ولی چشاشو درشت میکنه دماغشو کوچیک میکنه و لبهاشو به سمت پایین میاره وای که چقدر بامزه میشه و در اون حین حرف هم میزنه الهی بگردمت که خوردنی شدی حسابی دیگه قشنگ میدونه مامان و بابا کی هستن و به خواهرش هم بهش میگه نه نه مخفف نی نی قشنگ وامیسته تا حدی هم بدون کمک میتونه وایسته دست میزنه به قول خودش اته اته میکنه یک یا دو دستشو بالا میبره و میزنه توی سر اسباب بازیهاش کتکشون میزنه و اما از گلکم دور دونه بگم که در تلاش برای چهاردسته پا هست دخترکم قشنک ناز میکنه ،مامان بابا میگه ولی به قشنگی یکتا نمیگه دددد وحشتناک میگه توی بازی قایم ماشک که باهشون میکنم خیلی فرضه و زود میاد پیدام میکنه و اته میکنه منو ،دست میزنه مثل خواهرجونش نی نای نای میکنه ،خداحفظی میکنه و برای اینکه خودشو بیشتر از خواهرش لوستر کنه دوتا دستهاشو به هم گره میزنه روی پیشونیش میزاره و سرشو برای طرف مقابلش کج میکنه و زیر چشمی به اون نگاه میکنه و میخنده واقعا با نمک شدین جای خاله جونشون خالی که اینجا نیست ....

و اما خبر مهمتر اینکه یکتا روز 24 خرداد روز انتخابات رئیس جمهوری ساعت 3 بعد ازظهر مامانی چهارمین دندونشو دید که واقعا خوشحال شدم دخترم الان دوتا پایین و دوتا بالا دندون داره الهی قربونشون برم خیلی دوستشون دارم بوسسسسسسسسسس بای

 

میبوسمون مامان سارا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامانی
1 تیر 92 22:13
مامان سارا ناراحت نشیا ولی فکر کنم بین نی نی ها تبعیض گذاشتی. تموم مطالبت همشون درمورد یکتاس.حدسم فکر کنم درست باشه یگانه رو گذاشتی خونه ی مادر شوهرت.عزیزم دلخور نشو قصد بدی نداشتم ولی از مطالبت کاملا پیداس.


نه عزیزم درست میگی اخه یکتا اینقدربداخلاق و غلقه هیچ کس حاضر نیست نگهش داره و طفلکم یگانه از اول مظلوم بود و نگهداریش هم برای دیگران زیاد درسر نداره ولی یکتا فقط خودم میتونم ساکتش کنم وقتی که بقول مادرشوهرم به تنبکش میزنه روزی ک برای گردنم رفتم بیمارستان طفلکم 2ساعت تمام گریه کرده بود تا قبل از امدن من تونسته بودن بخوابوننش بعدم کلی ادا و...به قول خودشون سردردگرفته بودن و رفتن خونه خودشون خواهرشوهرهام 4 نفر بودن نتونستن دوتا بچه رو ساکت کنن فقط یگانه رو کمی هواسشوپرت کرده بودن که ساکت شده بود من هرجا نرم بایدیکتا همرام باشه کاردیگه ای نمی تونم بکنم عزیزم
مامان تارا و باربد
2 تیر 92 14:12
عزیزم حالت چطوره نگران شدم چیز مهمی بوده رفتی بیمارستان ؟فرشته های خوشگلت خوبن امیدوارم همیشه خوب و خوش در کنار هم باشید بعضی وقتا چیزایی پیش میاد که از اراده آدم خارجه و یه جورایی مجبور میشه به کاری که دلش نمی خواد خیلی مراقب خودتون باشید اون نازنینای شیطونو ببوس به جای من چقدر دلم می خواد از نزدیک ببینمتون
مامان ساتیار
6 تیر 92 1:30
سلام، وقت بخیر.امیدوارم که حالتون خوب باشه. ساتیار در جشنواره ی تابستانی نی نی وبلاگ شرکت کرده...خوشحالمون می کنید اگه بهش رای بدین و با یک پیامک، عدد 103(صد و سه) را به شماره ی 20008080200 (دوهزار هشتاد هشتاد دویست) ارسال کنید. از لطف شما ممنونیم – شاد و سلامت باشید. http://satyarjun.niniweblog.com
مریم
6 تیر 92 16:07
ممکنه مسخره به نظر بیاد ولی واقعا اتفاق میافته!می خوای صورت کسی رو که واقعا دوست داره ببینی؟اینو به 10 نفر بفرست بعد برو به ادرس http://amour-en-portrait.ca.cx/(این یه بازی فرانسویه)صورت کسی که دوست داره ظاهر میشه خطر سوپریز شدن!(تقریبا 90%شبیه)من خواستم این بازیو دور بزنم مستقیما رفتم به اون ادرس گفت اینطوری نمیشه باید به10نفر بفرستیش نمیدونم چه طوری فهمید. خوب وقتی دیدیش یادت نره به ما بگی موفق شدی منتظرما.........ا
مامان تارا و باربد
9 تیر 92 7:39
سلام گلم حالتون خوبه بهتر شدی؟
مامان عبدالرحمن واویس
20 تیر 92 17:23
عزیزم شماروبه دوردوم ختم قرانی که تووبلاگم برگزارشده دعوت میکنم اگه مایلیددراین ثواب بزرگ شریک باشیدپس بیایدبه وبلاگم تاجزموردنظرروبه نامتون ثبت کنم منتظرتونم