یک حس عجیب مامانی
سلام عسلهای من خوبین
امروز شنبه 25 شهریور هست و از امروز رفتین توی هفته 35 هوراااااااا خدا رو شکر که کم کم داریم به پایان این سفر نزدیک می شیم خدایا یعنی ماه دیگه من فرشته هام توی بغلم هستن چند روز هست که حرکتهاتون خیلی زیاد شده نه زیاد ولی محکم ضربه می زنید دیروز مامانی صدای یک سکسکه کوچیک دیگه توی دلش فهمید با خودم گفتم نکنه سه تا هستین مامانی خبر نداره و کلی با بابایی خندیدم ...........
باباجونتون هم داره روز شماری می کنه تا شما گلهاشو ببینه چقدر منتظره اون لحظه هستم دیدن روی ماهتون راستی عسلهای مامان توی این هفته 3 شنبه تولد خواهر امام رضا(ع) هست و روز تولد دختر خالتون مبینا من خیلی دوستش دارم
اینم عکسش شما هم ببینینش ازش خوشتون میاد هفته پیش بابابایی براش کادو تولدشو خریدیم و اماده کردم که توی هفته که رفتم تولدش بهش بدم با خاله فاطمه تصمیم گرفتیم از سال دیگه تولد شما و مبینا رو باهم بگیریم مبینا شهریور هست و شما گلهای نازم خدا بخواد مهر به بدنیا میاین دلم براتون یک ذره شده همیشه ساعتها به حرکتهاتون نگاه می کنم و لذت می برم و اون لحظه رو تصور می کنم که توی بغلم هستین و دارم نوازشتون می کنم خدا چقدر اون لحظه برام لذت بخش خواد بود خدایا شکرت خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
خیلی خیلی دوستتون دارم قند عسلهای مامان