یگانه و یکتا یگانه و یکتا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

تمشک های مامان و بابا

دل درد شدید مامانی

1391/6/27 10:08
نویسنده : سارا مرادی
444 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلهای باغ امیدم

امروز 27 شهریور هست روز قبل رفتم دکتر به خاطر اینکه شب قبل درد زیر دل شدید داشتم

سمت یگانه نمی دونم فرشته های من این چی بود ولی مردم و زنده شدم تا دردش تموم شد یک نیم ساعت طول کشید تمام بدونم بی حس شده بود و فقط زیر دلم به شدت درد می کرد بابایی خیلی هول کرده بود و نمی دونست چکار کنه خیلی ترسیده بود خودم هم همینطور ولی شکر خدا به خیر گذشت و خلاصه اینکه مامانی و بابایی رو خیلی ترسوندین چیزی نمونده این ماه که تموم بشه دکی گفت اگه بتونه مامان تحمل کنه تا 25 مهر خیلی برای شما بهتره خدا کنه دیگه از این دردها نگیرم تا اون روز مامانی رو حسابی چاق کردین حدود 19 کیلو چاق شدم دل مامانی داره می ترکه بس که فشار روش هست از ترک که نگو مامانی خیلی شکمم زشت شده عیبی نداره مامان به عشق شما دخملای نازش همه رو تحمل می کنه فقط سالم و سلامت بیایین توی بغل مامان   خیلی مامانی دوستتون داره و برای سلامتیون همیشه دعا می کنم ...................ماچماچ

 

می بوسمتون عسلهای مامان و بابا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان فندق
29 شهریور 91 13:27
آپم زود بیا
مامان تارا و باربد
30 شهریور 91 0:34
ای دخملی های شیطون هوای مامانی رو داشته باشین گلی ها


مامانی تارا و بارید جونی سلام این اخرها برام خیلی سخت شده داره شکمم از وسط پاره می شه ازبس کش اورده و زشت شده پر از ترک شما نی نی هاتونو رو توی چه هفته به دنیا اوردیم تا اخرش صبر کردین تا نه توی 38 سزارین شدین ....
زینب (مامان امیر عباس)
30 شهریور 91 13:07
سلام عزیزم ... خدای یکتا و یگانه خودش دوقلوهای نازتو برات سالم نگه داره ... الان دعاهات اجابت میشه واسه دل منم دعا کن ... دعا کن خدای مهربونم درهای رحمتشو به روم باز کنه و من و حسرت به دل نذاره


سلام عزیزم وبلاگتو خوندم و نمی دونم بی هوا یاد خودم افتادم و کلی گریه کردم عزیزم من قبل این دوتا فرشته یک فرشته دیگه داشتم که البته کوچیک بود توی 3.5 از دستش دادم یعنی مجبور شدم سقط کنم چون یهو قلب کوچیکش وایستاد دقیقا شب تولد حضرت معصومه بود تا صبح درد کشیدیم تا نماز صبح ازم دل کند و رفت پیش خدا وقتی یادم میاد بی هوا گریه می کنم مثل الان که نمی تونم جلوی گریه هامو بگیرم دلم شکست ولی خدا مهربونم بزرگتراز اون حرفها بود و مهربون بعداز 4 ماه بهم این دوتا گل نازو داد باورم نمی شه ازهون اول به خودش توکل کردم تا الان که خداشکر همچی خوبه ولی هیچ وقت فکر نمی کردم خدا یکرو ازم گرفت و دوتا فرشته دوتادخمل ناز داره بهم می ده توکل کن به خدا امیرعباست جاش خوبه بعداز هر سختی خوشی میاد اگه خدا امیرعباس رو گرفته جاش حتما می خواد یک و یا شاید دوتا فرشته ناز بهت بده امیدتو از دست نده من پارسال تولد خانم حضرت معصومه داشتم بچمو از دست می دادم و امسال تولد خانم فرشته هام 8 رو داشتن تموم می کردن عزیزم فقط به خدا توکل کن و ناامید نشو خدا خودش بهترها رو بهت می ده برات دعا می کنم اگه قابل باشم توهم برای فرشته های من دعا کن که زود به دنیا نیان و سرموقعه و سالم و صالح به دنیا بیان فقط ناامید نشووو
عزیزم