سلام سلام
سلام عزیزانم خوبین
دخترهای قند عسلم امروز 3 شنبه هست 4 مهر حدود 23 روز دیگه مونده تا همدیگر رو ببینیم و بیایین توی بغل مامانی دیروز رفتم بهداشت صدای قلبتون خوب بود ولی یکتا مامان صدای قلبش خیلی دور بود نمی دونم چه حالتی خوابیدی مامان جون که اینقدر صدای قلب از ته چاه می یومد خیلی ترسیده بودم ولی خانم ماما گفت مشکلی نداره خوب می زنه فقط معلوم نیست چطور خوابیده که صداش انجوری هست باز شنبه دکتر خودم می رم که خوب چکتون کنه از دیشب هم خوابهای بدی می بینیم صبح خیلی خواب بدی دیدم که باباجونی سریع بیدارم کرد و وقتی دیدم خوابه خیالم راحت شد و دیگه نخوابیدم ترسیدم بازم خواب بد ببینیم این روزهای اخر خیلی استرس دارم عسلهای مامان خیلی سوره یس رو می خونم که ارامش قلب داشته باشم ولی بازم این استرس لعنتی دست از سرم برنمی داره هنوز ساکتون رو نبستم می خوام از امروز ساکتونو ببندم بعد شروع کنم به تمیز کردن خونه و خونه رو برای ورود شما دوتا فرشته قشنگم اماده کنم هرچند زیاد نمی تونم کار کنم و زود خسته میشم و کمر درد میگیرم........
دوستتون درارم بوسسسسسسسسس