یگانه و یکتا یگانه و یکتا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

تمشک های مامان و بابا

دنیاامدن دوتا فرشته هام

1391/9/5 16:39
نویسنده : سارا مرادی
473 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام  عسهای مامانی

امروز 17 مهر هست و درست شما 5 مهر روز چهارشنبه به دنیا امدین عزیزانم الان که پیشم هستین خیلی احساس خوشحالی و شادی می کنم روز 4شنبه درست نماز صبح بود که من نمازمو خوندم و یک انار که بهش 7 یس و ایت الکرسی خونده بودم و می خواستم ناشتا بخورم اونو خوردم و وقتی رفتم توی تختم یگانه کوچولو کیسه آبشو پاره کرد خیلی ترسیده بودم فکر می کردم الان هست که بچه هام خفه بشن خلاصه عسلهای مامان بعد از کلی استرس و بابایی هم هل کرده بود نمی دونست چکار کنه من هنوز ساکتونو نبسته بودم وکلی اعصابم خرد شده بود که اینجوری داشتم می رفتم بیمارستان که هیچ چیزم حاضر نشده خلاصه صبح با عمه زهرا و پسر عمه تون رفتیم بیمارستان همش گریه می کردم و وقتی رسیدم بیمارستان دردهام هم شروع شد بیشتر ترسیده بودم بعد از 2 ساعت درد کشیدن بلخره دکترم امد و ساعت 8 صبح رفتم توی اتاق عمل و ساعت 9.15 دقیقه توی اتاق خودم بودم و دیگه شما توی دل مامانی نبودین توی بخش مراقبتهای ویژه بودین خلاصه 2 ساعت شما رو اونجا نگه داشتن تا ببینن ریه هاتون کامل شده و مشکلی ندارین شکر خدا مشکلی از نظر تنفسی نداشتین و ساعت 11.30 دقیقه اوردن شما رو پیش مامانی وقتی دیدمتون مثل همون فرشته هایی بودین که توی فکرم داشتم بابایی شما رو زودتر دید اون توی اتاق عمل هم امده بود و شما دوتا فرشته رو بهش نشون دادن بابایی میگفت وقتی دیدنتون یکتا داشته انگشتشو می خورده کلی خندیدیم و الان درست 12 روز از اون روز می گذره توی این 12 روز شما زردی گرفتین 3 روز زیر دستگاه بودین توی خونه و تازه حالتون خوب شده ومن همیشه فقط خدا رو شکر می کنم خدا فرشته هامو صحیح و سالم بهم داده خلاصه الان شما توی اتاق مامان بابا گرفتین خوابیدین و من مامانی تا الان درست حدود 12 روز هست که اصلا نخوابیدم خیلی کمبود خواب دارم چشمام دیگه باز نمی شه همش گریه می کنین و شیر می خوایین موقعه ای ازهمه بدتر هست که هردوتا تون بیدارمیشین و گرسنه هستین نمی دونم چکار کنم و تادیروز مادربزرگتون اینجا بود و امروز هیچ کسی نیست و من و بابایی تنها هستیم خدا کنه اذیت نکنین و خوب تا صبح بخوابین عسلهای مامانی ماچماچماچماچ

دوستتون دارم خیلی زیاد بوسسسسسسسسسس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

Man & Ma
18 مهر 91 19:53
سلام به مامان نی نی جونیا
خسته نباشی
مبارکا باشه . ایشالا که به سلامتی و خیر و خوشی بزرگ بشن
ماله من هنوز 40 روز دیگه تا زایمانم مونده و دل تو دلم نیست
نمیدونم چه جوریه و خیلی استرس دارم
واسم دعا کن که نی نی جون منم سالم باشه و به موقع به دنیا بیاد
سر فرصت عکس دخملا رو بزار که ببینیم
░▒███████
░██▓▒░░▒▓██
██▓▒░__░▒▓██___██████
██▓▒░____░▓███▓__░▒▓██
██▓▒░___░▓██▓_____░▒▓██
██▓ _______________ ░▒▓██
_██▓▒░______________░▒▓██
__██▓▒░____________░▒▓██
___██▓▒░__________░▒▓██
____██▓▒░________░▒▓██
_____██▓▒░_____░▒▓██
______██▓▒░__░▒▓██
_______█▓▒░░▒▓██
_________░▒▓██
_______░▒▓██
_____░▒▓██



_░▒███████
░██▓▒░░▒▓██
██▓▒░__░▒▓██___██████
██▓▒░____░▓███▓__░▒▓██
██▓▒░___░▓██▓_____░▒▓██
██▓ _______________ ░▒▓██
_██▓▒░______________░▒▓██
__██▓▒░____________░▒▓██
___██▓▒░__________░▒▓██
____██▓▒░________░▒▓██
_____██▓▒░_____░▒▓██
______██▓▒░__░▒▓██
_______█▓▒░░▒▓██
_________░▒▓██
_______░▒▓██
_____░▒▓██


تولد حامد جونمه , آپ کردم

زود خودتو برسون و تبربک هم فراموش نشه .
اینم وبلاگ نی نی جونمون

www.fan2ghe-maman.niniweblog.com



سلام عزیزم خوبی این پیغام که به دستت برسه شاید جوجت رو به دنیا اورده باشی الهی خدا برات فاطمه قشنگتو حفظ کنه ماهم خوبیم باشه فرصت کنم عکسهای دخملامو میزام بوسسسسسسسسسسسسسسسسس

خاطره مامان روشا
19 مهر 91 16:43
عزيزم....تولدت يكتا جون و يگانه جونو تبريك ميگم...ايشالله قدمشون خير باشه برات...وقتي از بچه هاي كلوب شنيدم خيلي خوشال شدم.......منم تا 18 روز ديگه زايمان ميكنم..بام دعا كن.....


سلام مامانی روشا جونی مرسی عزیزم خیلی ممنون خدا روشا قشنگتو برات حفظ کنه
مامان تارا و باربد
19 مهر 91 20:41
سلام عزیزم تولد فرشته های خوشگلتو تبریک میگم ایشالا به سلامتی براتون آرزوی بهترین ها رو دارم


مرسی مامانی تارا و باربد ما خوبیم خیلی دوست دارم باهات حرف بزنم یکی روزی که انلاین هستی بگو تا منم ان بشم کارت دارم خیلی سئوال دارم تا ازت بپرسم یکی جورایی درگیرم هرکسی برای هرکاری یک حرفی می زنه خسته شدم یکی میگه شیشه نده یکی مگه شیشه بده یکی میگه گرمشون نکن یکی میگه باید بپوشونی دارم دیونه میشم یکتا فکر کنم سرما خورده از یک چشش چرک می یاد از دیروز نمی دونم چکار کنم قدیمی ها هم همچی رو فراموش کردن دارم دیونه میشم یگانه شیرخودمو نمی تونه بخوره چون خیلی کوچلو هست با سرنگ بهش شیر می دادم خواهرشوهر گفت شیشه بهش بده دکتر کمی گفت شیشه نده لان بهش شیشه می دم گاهی هم شیرخودمو می خوره ولی نمی تونه خوب بمکه خیلی خسته هستم از حرفهای دیگران الان درست 17 روز هست که نخوابیدم چشمام یک نقطه شده چند روز هست که دیگه تنها مادرشوهر هم نمی یاد مامانی باربد شما هم همینطوری بودی برات اینقدر سخت بود شیر زیاد نیست اخه اینا خوب نمی خورن که زیاد بشه خیلی کلافه هستم بچه هام همش شیرخشک می خورن خودم هم هنوز خوب نشدم درد دارم ولی باروت نمی شه از همهن روز بیمارستان روی پای خوردم بودم و خودم کارهامو می کردم تا الان دارم دیونه میشم هرکار می کنم بازم نمی تونم به کارهام برسم بچه ها شبها همش بیدارمیشن روز می خوابن خیلی مشکله به تنهایی بیدار بشی و هردورو ساپورت کنی کمکم کن مامانی تارا
مامان سبحان جون
23 مهر 91 17:37
سلام عزیزم تولد فرشته های خوشگلتو تبریک میگم یه عکس خوشمل از جیگمل ها بذار یه سری هم به ما بزن


سلام مامانی سبحان مرسی عزیزم ممنون خدا سبحان خوشکلتو برات حفظ کنه
مامان تارا و باربد
23 مهر 91 19:43
سلام عزیزم خوبی گلم خسته نباشی نگران هیچی نباش تو 3-4 ماه اول این چیزا کاملا طبیعیه یواش یواش قلق بچه ها دستت میاد ولی چند تا نکته دمای مناسب اتاق بچه ها 25 درجه باشه کافیه حتما دماسنجو مرتب چک کن چون مشهد سرده اگه خواستی بری بیرون حتما پیشونی و گوش و سینه شون رو بپوشون برای شیر کمکی اگه شیر خودت کمه اصلا نیازی نیست خودتو و بچه ها رو اذیت کنی و به حرف بقیه گوش بدی تو یک ماهگی تارا و باربد دکتر براشون شیر کمکی تجویز کرد و اصلا هم مشکلی پیش نیومد تارا تا 11 ماهگی و باربد تا 2 ماه پیش همراه شیر خودم شیر کمکی خوردن البته من براشون از 4 ماهگی کمکی رو شروع کردم برای تقویت شیر خودت حتما شیر بخور کنجد هم خیلی خوبه کلا منابع کلسیم دار خیلی خوبه بادمجون هم شیر رو زیاد می کنه و البته تو این مدت که شیر میدی مکمل مولتی ویتامین و آهن رو فراموش نکن.... برای بزرگ کردن بچه ها هر جور خودت دوست داری عمل کن البته تجربه بزرگترا رو هم حتما در نظر بگیر ...برای مکیدن یواش یواش یاد می گیرن ضمنا حتما و حتما همسرت رو در امر نگهداری بچه ها دخالت بده تا کمکت باشه بههر حال دوقلو داری یه مسئله سخته و فقط و فقط یه مادر از پسش بر میاد اصلا نگران هیچی نباش عادت می کنی و از تمام این روزای سخت خاطره شیرینی به جا می مونه ...الان شیرخشک چی استفاده می کنی براشون ؟ من برای بچه ها هومانا و نان استفاده می کردم
می بوسمتون به امید فرداهای روشن
در ضمن یه پیغام خصوصی برات دارم چک کن





سلام مامانی باربد و تارا خوبی عزیزم مرسی از اینکه جواب پیغاممو دادی نامه خصوصیت دستم نرسیده به ایمیلم فرستادی خیلی دوست دارم باهات ان لاین صحبت کنم اگه روزهای جمعه می تونی بیایی روی نت یک ندا بده ازطریق یاهو با هم صحبت کنیم ایمی من sara61f2004@yahoo.com و ایدی من sara61f2004 هست اگه اشکالی نداره ایمیلتو برات بده و یا به ایمیلم نامه بده تا ازاون طریق با هم رابطه داشته باشیم مستقیم دو روزدیگه جوجه ها 2 ماهه میشن راستش کمی قلقشون دستم امده ولی بازم پنچرم خیلی بد سرما خوردن با اینکه این همه موظبشون هستم بازم کمی سرما خوردن و بینی هاشون خیلی میگره و صبحها طفلکام نمی تونن نفس بکشن جوجه های شما چطوره خوشگلهای خاله وقت نکردم برم به وبلاگت سر بزنم باورت میشه بعداون نامه الان تونستم بیام توی نت خواب خوبی ندارن این ورجها تا بتونم به کارهام برسم مامانی تارا و باربد برای میل بزن منتظرمیت هستم خیلی دوستت دارم فرشته های کوچولوتو هم ببوسسسسسسسسسسسسس
زینب (مامان فرشته آسمونی امیرعباس)
13 آبان 91 11:33
سلام عزیز دلم ... خدا برات نگهداره این ناز نازیارو... خدا رو شکر که هر سه تاتون سالم هستین ... انشالله همیشه سالم باشین عزیز دلم


سلام مامانی امیر عباس خوبی مرسی عزیزم خدا هم امیرعباس قشنگتو برات حفظ کنه