اولین برف زمستان
سلام سلام عشقهای مامان و بابا
امروز هوا خیلی سرده و از دیشب داره برف میاد این برکت الهی هست و ما باید قدرشو بدونیم عزیزانم باز دل مامانی گرفت که نمی تونه توی این هوای تمیز و زیبا بره بیرون من و بابایی همیشه وقتی برف میومد می رفتیم برف بازی کلی بهمون خوش می گذشت ولی امسال من باید توی خونه و از پشت پنجره برف رو تماشا کنم .... اشکالی نداره سال دیگه اگه زنده بودین همه سالم انشاله برف که امد میرم 4 تایی برف بازی کلی هم می خندیم ورجکهای من عشقهای قشنگم فرشته های من که اگه شما رو نداشتم نمی دوستم تاحالا زنده بودم یا نه
الهی مامان به قربونتون بره که هر روز خواستنی تر میشین دیروز یکتا داشت غرغر می کرد یک هو حرف ب رو گفت بببب هردوتامون برگشتیم بهش نگاه کردیم عسلم باباشو صدا می زد به بابایتون گفت بدو داره تورو صدا می زنه ماکه ازصبح تاشب کنارشیم بهمون اهمیت نمی ده شما که اومدین خانم بببب می کنه ای بابا همسری کلی خندید و سریع رفت یکتا بغل کرد و کلی بوسیدش خیلی ذوق کرده بود و کلا خستگی تنش یادش رفت همون لحظه داشت از گرونی و غیره می نالید اینو که دید کلا یادش رفت همچی الهی قربونتون برم که می دونید کی دل بابایی رو بدست بیارین تا بابایی هم شارژ بشه خوب کارکنه
الان که دارم براتون مینویسم هردوتاتون بیدارشدین ورجکها و دارین شیرمی خورین یگانه گاهی نق نق می کنه یکتا هم داره هم شیر می خوره هم داره برف رو از پشت پنجره تماشا می کنه کلی ذوق کرده فکر می کنم این ورجک مثل منو و بابایی اون فصل زمستون رو دوست داره گاهی که میرم بالای سریکتا چشاشو درشت می کنه بهم نگاه می کنه باباش میگه این مثل ادم بزرگها نگاه می کنه ادم از نگاهش خجالت می کشه ههههههههه الهی بگردم جوجه هامو امشب خونه دایی محمد دعوت هستیم ولی نمی ریم چون هوا خیلی سرده و می ترسم سرما بخورین دوستتونننننننننن دارم فرشته های من بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس