یگانه و یکتا یگانه و یکتا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

تمشک های مامان و بابا

یک شب خیلی دردناک

1391/10/18 17:14
نویسنده : سارا مرادی
384 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فرشته های من

 

 


قربونتون برم که دیشب انقدر درد کشیدن دیشب مادرجون بابایی امد خونه و تصمیم گرفتیم از امشب براتون حریره بادام درست کنیم و مادر جون براتون درست کردن و شما دوتا ورجک هم خیلی بااشتهاء زیاد خوردین من به مادرجونشون گفتم که حریره خیلی زیاد دارین به بچه ها میدین و گفتن عیبی نداره و مشکلی برای بچه ها نداره منم رو حساب اینکه بلخره با تجربه هستم چیزی نگفتم و شما دوتا ورجک هم حسابی خوردین مخصوصا چهره دخترم یگانه خیلی دیدی بود چشماش برق می زد و همش دنباله قاشق بود الهی قربونت برم ..............

ظهر دیروز بود که یکتا از روز 5 شنبه یبوست گرفته بود و ظهر بچم انقدر جیغ زد که بند دلمو پاره کرد الهی قربونت برم که خیلی ظهرش درد کشیدی و به خودت مثل مار می پیچیدی عسل مادر هرکاری میکردم فقط گریه می کردی و جیغ می زدی یگانه هم بتعجب بهت نگاه می کرد تنها بودم نمی دونستم چکارت کنم پوشک باز کردم و مجبور شدم شیافت کنم اروم شدی و خودتو خالی کردی یبوستت برطرف شد اروم گرفتی و 2 ساعت خوب خوابیدی عزیزم هنوز از درد ظهرت چیزی نگذشت بودی که شب وقتی مادرجون بهت حریره دادن و رفتن 1 ساعت بعد دوباره شروع کردی به گریه ایندفعه بدتر از ظهر به خودت میپچیدی 2 ساعت مداوم جیغ زدی بابایی هم بودی هرکارکردیم نتونستیم گریهتو بند بیاریم نتونستیم کاری بکنیم .

صورت قشنگت ازریختن  مروایدهای چشمت خیس خیس شده بود و  قشنگی صورتت  دیده نمی شد توی بغلم بودی و منم باتو گریه می کردم ، هرکاری کردیم راه بردیمت لختت کردم ساکت نمی شدی و فقط جیغ می زدی دیگه کم کم داشت صدات می گرفت بابایی زنگ زد به پسرعمه بیژن امد دنبالمون و رفتیم بیمارستان توی راه هم جیغ می زدی و باپاهای کوچیکت لگد می زدی به دل مامانی حقم بود من مادر بدی بودم نباید می زاشتم دیشب انقدر بهت حریره بدن تا اینقدر درد دل شدید بگیری عزیزای دلم قربونتون بره و درد و بلاتون بخوره تو سرم هروقت یاد دیشب میفتم فقط اشک می ریزم الانم هم که دارم می نویسم براتون فقط اشک می ریزم دکتر که بردیمت  برات یک شربت نوشت و گفت برای بچه ضرر داره ولی مجبوری بهش بدی تا درد دلش خوب بشه وقتی اونو خوردی مثل فرشته ها خوابیدی هنوز از امدنمون نگذشته بود و تازه یکتا خوابونده بودم  که یگانه شروع به گریه کرد طفلکم اونم مثل مار به خودش می پیچید بابایتون هرچی بهش می گفتم یکتا  از خوردن حریره اینجوری شده قبول نمی کرد تا اینکه یگانه شروع کرد گریه و درست مثل روزی که واکسن دوماهگیشو زده بودم که شدت درد مثل ابربهار گریه می کرد انجوری شده بود الهی مامان قربونتون بره سریع رفتم داروئی که به یکتا داده بود به یگانه دادم بعد از خوردن اون دارو کمی راه بردمش و ماساژ شکمش خوابش برد حدود ساعت 3 صبح خیلی شب بدی بود از سردرد و چشم درد داشتم دیونه میشدم از بس برای یکتا گریه کرده بودم میگرنم اوت کرده بود و حالت تهو شدید داشتم یک مسکن خوردن و خودمو و شما فرشته هامو به خدا سپردم و خوابیدیم یگانه تا صبح بیدار نشد ولی یکتا چند بار بیدارم کرد و شیر میخورد و دوباره می خوابید خدا رو شکر بهتر شده بودین و الان هم که عصر هست از ساعت 3 بعدظهر خوابیدین تا الان خدایا شکر یک شب خیلی بد رو پشت سر گذاشتیم ولی وقتی چهره دخترم یکتا رو یادم میاد ازخودم بدم میاد که مادر خوبی نیستم اون از محروم شدنتون به شیر خودم که نخوردین و داره خشک میشه و اونم ازاین اولین غذاتون خدایا منو ببخش و فرشته هامو فقط به خودت میسپرم خدایاممنونم ..................................................................

دوستون دارم جوجه های نازم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله تارا و باربد
18 دی 91 19:37
سلام خدا براتون این شیرین ها رو نگه داره و هیچ گرد غمی به دلشون نشینه
به منم سر بزن نظریادتون نره !!!


مرسی خاله جون تارا و باربد خدا اون خوشگلهای ناز رو برای خواهرتون نگاه داره بوسسسسسسسسسسس برای دوتا ورجک
چشم تا جایی که بتونم حتما شما هم به ما سری بزنید ممنون از پیغامتون .........
مامان تارا و باربد
25 دی 91 11:49
الهی فداتون بش نکنه ناراحت بشین حتما زیاد خورده که دل درد شده نگران نباش ولی وقتی می وای غذای جدیدی بهشون بدی یکی دو قاشق اونم چایخوری بیشتر نده و ذره ذره بهشون بده بچه ها بخصوص زیر 6 ماه آمادگی هضم غذاهای نیمه جامدو ندارن باید خیلی آروم و بتدریج این کارو شروع کنی خدا روشکر که خوب شدن تو هم خودتو ناراحت نکن خدا نگهدارتون باشه همیشه


مرسی عزیزم از راهنمایهات خیلی ممنون از اینکه بهم سری می زنی چند روز پیش با شوشو بودیم که سری در وبلاگت کردیم کلی خندیدم با جوجه هات مخصوصا اون عکسی که تلویزیون رو انداخته بودن خیلی باحال بود به شوشو میگم خدا می دونه این ورجکها چکار کنن با خونه بوسسسسسسسسس برای جیگرهای خاله
عموی محیط بان
3 بهمن 91 10:26
سلام به مامانی وبابایی نی نی ناز و مهربون من عموی محیط بانم شمارو دعوت میکنم به طرح بزرگ"هر کودک یک درخت"به مناسبت هفته منابع طبیعی و روزدرختکاری15اسفند منتظرتونماگه به سلامتی فرزندمونه اهمیت می دیم پس بیایم تا حد توانمون نه بیشترء در حفظش کوشا باشیم باید بدونیم که.کودکان آسیب پذیرترین گروه سنی به آلودگی هوایند. لطفا در اطلاع رسانی شریک باشید