یگانه و یکتا یگانه و یکتا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

تمشک های مامان و بابا

حرفهای خودمانی

1391/11/11 19:14
نویسنده : سارا مرادی
271 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلهای باغ زندگی من یگانه و یکتای عزیزم

 

امروز یهو یاد روزهای اول به دنیا امدنتون افتادم که برام خیلی شیرین بود روز اول زندگیت فرشته کوچولوی من یگانه عزیزم برای مامان و بابایی خندیدی و چه شیرین بود اولین خنده ات برای من و بابایی که از ته وجودم حس کردم که خوشحالی که به این دنیا پیش منو و بابایی امدی یگانه عزیزم اولین خنده ات انقدر شیرین بود که تلخی دردمو رو به کلی فراموش کردم و اون نگاه معصومانه ات که سرشار از محبت بود گلکم نمی دونی اون لحظه خدا رو هزار بار شکر کردم که همچین فرشته ای به من داده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان تاراو باربد
16 بهمن 91 12:05
امیدوارم همه لحظاتتون به شیرینی لبخند باشه گلاتو ببوس عزیزم


الهی قربونت برم انسیه جون خیلی ممنون که بهمون سرمی زنی امیدوارم تارا و باربد هم خوب باشن البته توپستهات خوندم سرماخوردن و برای چشاشون رفتی دکتر گته ضعیف هست امیدوارم دکترشون اشتباه کرده باشه و اون چشمهای گیلاسی قشنگشون به عینک احتیاج پیدا نکنه بوسسسسسسس برای خوشکلای خاله
مامان تاراو باربد
17 بهمن 91 13:09
مرسی عزیزم نظر لطفته خانوم گلا رو ببوسشون