سلام ورجکهای شیطون مامانی
سلام دخملای قشنگم خوبین
خوب که نیستین چون سرماخوردین و حسابی هم حال ندار هستین مخصوصا دردونه مامانی قربونتون برم خیلی ورجک شدین دیربابایی اصرار کرد که بریم خونه دوستش که اونها هم دوتا نی نی دارن ما که از اخلاق یکتا خبرداشتم که هرجا میره غریبی می کنه و حسابی اعصاب همه رو به هم می ریزه نمی خواستم برم ولی بااصرار بابا مرتضی رفتیم البته قبل رفتن خوب خوابتونو کرده بودین و سیر هم بودین توی ماشین که اصلا اذیت نکردین وقتی هم رفتیم خونه اونها روی مبل نشوندیمتون واخم کرده بودین و به اطراف نگاه می کردین خلاصه من وبابایی گفتیم الان یکتا شروع می کنه وگریه ............ هیچ بخاری ازتون بلند نشد اصلا گریه نکردین انقدر بچه های خوبین بودین که منو و بابایی
کلی هم ذوقیده بودیم اون شب 6 تا بچه بودن دقیقا به تعداد ادم بزرگها قد و نیم قد کوچکترینشون نوازد خودشون بود که دوماهش بود و درد دل داشت الهی اونو که می دیدم یاد یکتا می افتادم از دارویی دل درد یکتا بهش دادم طفلی وقتی خورد حسابی خوابید تا وقتی هم رفتیم خواب بود کمی راحت شده بود و وقتی نگاه می کردی به قول بابایی مثل اینکه یک هفته هست نخوابیده خلاصه توی برگشتم چون هر دوتاتون به شدت خوابتون می یومد شروع کردین و غرغرو گریه کردن که با هزار بدبختی رسوندیموتون خونه و عوضتون کردم و داروهاتونو هم که دادم خوب خوابیدین بوسسسسسسسسسسسسسسس برای جوجه ها م