تولد بابا جون و پایان سال 91 و دندون در اوردن دختر گلم یکتا خانم

سلام سلام فرشته های قشنگ مامانی و بابایی

سلام عسلهای خوبم خیلی وقت هست که نیومدم و براتون ننوشتم اخه یک دوهفته رفته بودیم خونه مادرجون بابایی بیشتر به خاطر سرماخوردگی شما خیلی خسته شده بودم و یک روز مادر جون بابایی امد و یگانه رو برد خونشون و مامانی رو هم مجبور کرد بره و یک دوهفته ای اونجا بودیم کمی بهتر شدین ولی یکتا خیلی اذیت می کرد اونجا هم مامانی نت نداشت برای همین نمی تونستم بیام وسری به وبلاگتون بزنم سرماخوردگی تون بهتر شده و دارین کم کم شش ماه رو تموم می کنین و میرین توی هفت از کارهاتون بگم که خیلی تنبل هستین ولی درکل توی هرکاری عجله دارین از یکتا خانم بگم اول که توی این ماه مامانی رو خیلی اذیت کردی هرشب بی دلیل گریه می کردی و بهانه میاوردی بابایی همش کارش شده بود بیرون بردن تو و بعد از یک دوره گردی توی حیاط خونه مادرجونی و یخ زدن میومدی توخونه و اون وقت وظیفه من هم به زور خوابوندن توشده بود و مجبور بودین همیشه بهت شربت بدیم تا خوب بخوابی اخه همش خواب خرگوشی میکردی و بیدار میشدی و گریه میکردی دکتر هم بردمت و گفت سرمای شدید خوردی و سینه ات چرک کرده واون دکتر هم با اون همه تجربه نتونست بفهمه که مشکل اصلی تو چیه که بعد از یک هفته اذیتهای مکرر شما یک روز ظهر که میخواستم کمی با انگشتم بهت ابگوشت بدم چیزی رو احساس کردم که نمی دونستم از خوشحالی چکار کنم اره عزیزدلم شما در روز دوشنبه 21 اسفند 91 ساعت 3 بعدظهر مامانی اولین دندون قشنگتو دید خیلی ذوق زده شده بودم کم مونده بود گریه کنم از خوشحالی انقدر با حرص بغلت کردم  حسابی هم فشارت دادم و تو ورجک هم از خوشحالی من کلی برام خندیدی و ذوق میکردی اصلا باورم نمیشد که خدایا این جوجه منه که دندون دراورده هم خوشحال بودم هم ناراحت به خاطر اینکه خیلی زود در اوردی عسلم درست 5ماه 17 روزت بود که اولین دندون زندگیتو در اوردی میترسم زود هم خراب بشه غلت خیلی کم می زنی و همش دوست داری راه ببرنت البته راه رفتن خودت کمرمو شکسی بس که خم شدم و خانمو گرفتم تا برای خودشون اهسته اهسته راه برن گاهی هم به پای مامانی نگاه میکنی و ذوق میکنی و دوست داری مثل مامانی راه بری ورجک مامانی بابامرتضی میگه هم تنبل هستین هم عجله دارین دوست دارین زودتر راه برین توی روروک که میزارمت عقب عقب راه میری ،موقعه که روی زمین خوابیدی پاتو انقدر بالا میاری تا نزدیک دهانت همش میخوای پاتو بخوری خلاصه از یگانه خانم بگم که شده خنده باراز ما کلی صداهای عجیب و غریب ازخودش درمیاره و یامثل شیرغرش میکنه هرکی اون میبینه انقدر میخندونش که اشک توی چشاش جمع میشه تنبل خانم مامانی که شما هم دوست نداری غلت بزنی ولی همش دوست داری توی روروکت بزارم و یا بشونمت درکل دوست داری مثل خواهرجونت راه بری امروز هم 28 اسفند بود وتولد بابایی

اخه باباجونتون یک روز مونده به عید به دنیا امده کیک خریدم و کادوی برای بابایی ویک جشن کوچولو گرفتیم

همون سال پیش توی دل مامانی بودین وامسال توی بغل بابایی بودین و انشاله سال دیگه دوربربابایی راه میرین و میدوین انشاله خدا خیلی دوست دارم راه رفتنتون ببینم هرروز وهرلحظه از زندگیم خدای مهربونم رو شکر میکنم به خاطر وجود شما دوتا فرشته نازی که به من داده بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس برای دخملای ناز و قشنگ مامانی

عکسهای شش ماهگی تونو رو توی ادامه مطلب میزارم البته یک هفته مونده تا 6 ماهگی تون تموم بشه بیشتربرای خاله جون یگانه ویکتا میزارم که ازما خیلی دوره.........................

 همسرعزیزم تولدت مبارک نمی دونم بدون تو زندگی برام چقدرسخته ممنونم که درتمام مشکلات زندگی یارویاورم بودی وهستی خدارو شکرمیکنم که همسری مهربان ودلسوز وفرزندانی سالم وصالح رو به من داده تاهمه باهم زندگی کوچولومونو شیرین وشیرینتر کنیم ......................................... انشاله

                                                        مامان سارا

اینم عکسهای قشنگ از دخملای قشنگم برای خاله جونشون

 اینم عکس فرشته های من در حال بازی کردن بوسسسسسسسسس

 دوسستتون دارم با تمام وجودم میبوسمتون دختران قشنگم بوسسسس

میبینی خاله جون هنوز بزرگ نشدیم چون مریض شدیم همینجوری کوچولو موندیم

خاله جونی ما میتونیم دمر بشیم ولی تنبل تشریف داریم گاهی برای مامانی دمرمیشیم اخه اینجوری زود خسته میشیم و حوصله نداریم ههههههههههههههههههههههههههههه

اینم خنده زشت دخترم یکتا که خسته شده و داره ادا خندیدن درمیارن ورجک

خاله جون دندونهای کوچولوی من چرا دیده نمی شن من دوتا دندون دارم  

قربون خستگی هات برم عزیزم بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس

اینجا دخترم هنوز شارژ هست خیلی دوستتون دارم

به به اینم عکسهای تک دوردونه مامان یگانه عزیزم که مامانی قربونش بره بوسسسسسسس

دوستت دارم بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس

بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس

اینم عشق مامانی با عروسکش خوابیده عزیزم وقتی کنارت نیستم و می خوای بخوابی عروسکتو توی دستت میگیری انگاری بهت ارامش میده و راحت میخوابی قربون اون دستهای کوچولوت برم که اینقدر مهربونی بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس

بهتون گفته بودم دخترپاهاشو میگیره و سمت دهانش میبره این اولین باری بود که تونست با زحمت فراوان انگشتهای پاشو بگیره و به سمت دهانش ببره قربونش برن بوسسسسسسسسسسسسسسسس

اینم دست دخترم یگانه هست قربونش برم چقدر دستهای ناز و ظریفی داره بوسسسسسسسس

اینم یکتا خانم که برای اولین بار سوار روروک شده و خیلی خوشحاله دوستت دارم عسلکم بوسسس

واما اینم یگانه خانم که اب از دهانش کش گرفته که برای اولین بار سوار روروک شده و توی اتاقشون هست و داره کلی ذوق میکنه چون گلکم هنوز خیلی لاغره برای همین بالشت جلوش گذاشتم تا یک وری نشه بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسس

اینم دعوای خواهرها موقعه لباس عوض کردن که کی اول باشه که یکتا برنده شد البته یگانه هم کمی از یکتا نمی یاره و می تونه از حقش دفاع کنه نگاه به ریز بودنش نکنین بوسسسسسسسسسسسسس

اینم به پهلو شدن دخملم یکتا

اینم پهلو شدن دخترم یگانه بوسسسسسسسسس

خاله جون خسته شدی هنوز بازم عکس هست مگه نگفته بودی برات عکس بزارم پس هنوز برو پایین تر ههههههههههههههههههههههههه

اینم یکتا خانم در حال ذوق کردن می خواد دوربینو ازم بگیره دخملی بد

ببینین چه دختران با ادبی دارم چقدر قشنگ نشستن از خستگی هم چشاشون باز نمیشه اخه خیلی خوابشون میومد بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس

اینم خنده های قشنگ دختران قشنگم خدایا شکرت به خاطر این دوتا فرشته ای که بهم دادی ممنونم

اینم یکتا خانم که کار بد کرده و داره میخنده اخه موهای سرعروسکشو با دستهاش کلا کند عروسک بیچاره کچل شد ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

ورجک مامانی دوستتتدارم بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس

بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس

وما اخرین عکس هم فضولی کردن دخترم یکتا به کیک بابایی که هنوز نیومده خونه خانم بعد از فضولی کردن هم حسابی انگشتهاشو خورد اولین نفر بود که از کیک تولد بباجونش میخورد ورجک با تمام وجودم عاشقتون هستم بوسسسسسسسسسس