اولین گردش با کالسه دراولین روز سال 92
سلام فرشته های مامانی
سلام عسلهای دلم بلخره زمستون هم تموم شد و بهارامد و عید نوروز سال 92 رسید سال قبل عید نوروز 91 شما تقریبا 2 ماهه بودین توی دل مامانی بودین درست اندازه یک بند انگشت بودین
اخه سونوی اون روزها رو دارم که سایز بدنتونو رو 7 سانت زده بود الهی قربونتون برم که امسال کنار سفره هفت سین که نداشتیم بودین ههههه امسال انقدر فکرمامانی و بابایی رو پرکرده بودین که اصلا به فکرسفره هفت سین عیدمون نیفتادم و درست موقع تحویل سال منو بابایی داشتیم ناهار قرمه سبزی درست کرده بودم میخوردین و یکتا بیدار بود دائم غر میزد و یگانه هم توی گهواره اش خواب بود سال قبل فکرمیکردم عید سال نو که بیاد با بچه هام چه سفره رنگینی بندازم وکلی عکس عید بگیریم ولی اصلا فکرنمی کردم که سرم انقدر مشغولتون بشه که از همه چی یادم بره امسال ما هفت سین عید رو نداشتیم ولی عوض دوتافرشته داشتیم که هرلحظه بودن با اونها برامون شادی و خوشحالی به ارمغان میاره
خلاصه در30 روز اسفندکه ساعت 2.31 دقیقه عصربود سال تحویل شدو بعدظهرهمون روز ما خونه بزرگتر ها خونه مادرجون بابایی و مامانی رفتیم دیروز که اول فروردین بود وهوا خیلی خوب بود خلاصه بابایی تصمیم گرفتیم کالسکه تو نو راه بندازیم بریم کمی گردش و خونه خاله جون هم بریم که که به خونه ما کمی نزدیک بود هنوز چند تا کوچه رو نرفته بودیم که بارون شروع شد اول نم نم گفتیم حتما بند میاد به راهمون ادامه دادیم که بارون تقریبا شدید شد خلاصه اززمین و زمان نزولات اسمانی سرازیرشد و یکتا هم دیگه توی کاسکه بند نمی شد و همش گریه میکرد نیمه راه اونو بغل کرد بابایی و باهزار ببدختی امدیم خونه عمه زهرا عید دیدنی حسابی هم یخ زده بودیم نمی دونم اون هوای صاف و بهاری چرا یهو اینجوری شد و یک بعدظهر قشنگمونومو خراب شد خلاصع فرشته های مامانی فعلا سه جا رفیتین عیددیدنی و حسابی هم عیدی برای خودتون جمع کردین یک 200000 تومنی میشه فعلا کلی هنوز جا مونده که بریم 5 فروردین هم روز واکسن شش ماهگی تون هست خدا به دادمون برسه فکرکنم حسابی عیدمونو خراب می کنید و بعد از واکسنتون نتونیم جایی بریم برای مامانی و بابایی فقط فقط سلامتی شما دوتا گل نازم مهمه و انشاله همیشه سالم و سلامت باشین دوستتون دارم فرشته های نازم بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
مامان سارا