غذا خوردن جوجه ها شروع شد
سلام جوجه های قشنگم بوسسس
الهی مامانی دورتون بگرده عسلهای مامان چند روزی هست که دارم بهتون غذا میدم اول روزی یک وعده و امروز کردم روزی 3 وعده خدارو شکر امروز که سه وعده بهتون غذا دادم حسابی خوردین و خوابیدین
خواب روزتون بهتر شده اگه چشم نخورین عسلهای مامانی روزهای تعطیل عید تموم شد فقط یک روز دیگه مونده اونم فردا که سیزده بدر هست روزی که همه میرن بیرون و به دامن طبیعت وخوش میگذرونن البته اگه بارون نیاد
جوجه های مامانی امسال ما جایی رو نداریم کسی هم نیست که باهاش بریم بیرون خاله که رفته کرج و عمه اعظم و زهرا و کلا عموها هم رفتن مسافرت و جمعه 16 فرودین میان من و بابایی تنهای تنها توی خونه هستیم و سماغ میمیکیم ههههههه
اخرین روز تعطیلات عید نمی دونم وقتی بابایی بره سرکار چکار کنم با شما دوتا ورجک اخه به باباتون خیلی
عادت کرده بودین یگانه خانم که چند روز پیش برای اولین بار 2 دفعه گفت بابا و دیگه تا الان هرچی میگیم و تکرار میکنیم دیگه نمیگه بابا کلا خیلی زود همچی یادتون میره نمی دونم باهوش هستین یانه راستش من برای اینکه باهوش بشین خیلی یاسین و کندر و کلا هرچی برای هوش بچه خوب بود خوردم و خوندم نمی دونم ........ ولی خیلی دوست دارم بچه های باهوش باشین
انشاله دوستتون دارم مامان سارا