یگانه و یکتا یگانه و یکتا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

تمشک های مامان و بابا

هوررررررررررررررررررررررررررا فرشته های من یازده ماه شدن

1392/6/8 1:17
نویسنده : سارا مرادی
586 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوردونه و نازدونه مامانی

 

سلام عروسکهای مامان که الهی مامانی قربونتون بره که چقدر دوستتون دارم همه دنیای مامان هستین و من بدون شما میمیرم دیروز فرشته های مامان یازده ماهه شدین وایییییییی خدایا شکرت یازده من از زندگی فرشته های من به خیرو خوشی گذشت چیزی نمونده تا اولین سال زندگیتونو فرا برسه و یک سال از زندگی شیرنتون رو پشت سر بزارین خدایا نمی دونم چطوری ازت ممنون باشم به خاطر این دوتا فرشته که بهم دادی هرروز و شب شکرگزارتم ،  عزیزانم دیروز تولد دختر خالتون مبینا جگیر مامانی بود که شش ساله شده ولی اینجا پیش ما نیست که براش جشن بگیریم و بهش کادو بدیم سال پیش شما بعد از تولد مبینا که با کمی تاخیر خاله جون براش گرفته بود به دنیا اومدین مبینای عزیزم خیلی خاله دوستت داره و امیدوارم 120 ساله شی در کنار پدر و مادر مهربونت و اروز دارم خدای مهربون یک خواهری و یا یک داداشی ناز بهتون بده که شیرینی خونتون بیشتر بشه عسلکم بوسسس ماچماچ

خوب از کارهای جدیدتون بگم که حسابی شلو غ کار شدین و مخصوصا یکتا خانم که از دیوار راست بالا میره اول از همه گل دخملیم یگانه یک چند روزی هست که بهانه گیر شده و دندون شیشم در نمیاد خیلی طول کشید این دندونش نمی دونم چرا در نمیاد تا دخملیم راحت شه دخترم چهار دسته پا رو خوب یاد گیرفتی و الان هم از هر چیزی میگری و بلند میشه روی تخت میری به همراه خواهرت ولی خدارو شکر هنوز یاد نگرفتی بری روی مبلها طوطی مامان و بابا شدی هرچی بگیرم تکرار میکنی هرروز صبح با بابا گرفتن از خواب بیدار میشی حسابی هم بابایی شدی وقتی بابایتو که از سرکار میاد میبینی بال در میاری و شروع میکنی با دستهات بال بال زدن و تا بغلت نکنه بابایی ساکت نمیشی گاهی لبهاتو غنچه میکینی برامون ادا درمیاری و حسابی خوردنی میشی و اما یکتا خانم که تقریبا راه افتادی توی خونه دستها ول میکنی و راه میری و طول حال رو قشنگ راه میری ولی هنوز خوب نمی تونی تعادلتو حفظ کنی و میخوری زمین به قول منو بابایی مثل ادم اهنی ها راه  میری ههههههههه و همچنان داری تمرین راه رفتن میکنی از دیوار راستم بالا میری هیچی از دست تو در امان نیست عزیزم از مبل یک نفری میری بالا بعد میری روی دونفر بعد میری رو میز عسل و خودتو میرسونی به مبل سه نفره کلا مهارت خوبی داری در بالا رفتن شاید میخوای کوهنورد بشی عزیزم از گهوارت چنان بالا میری هر کی ندونه فکر میکنه دو سه سالی داری که اینقدر مصلتی گاهی میری توش میشینی گاهی هم توی گهواره میاستی و به قول خودت تاب تاب میخوری از این حالتت من خیلی میترسم برای هیمن گهوارتو توی اتاقتون گذاشتم در رو هم میبندم که نری عکس گرفتم از شیطون کاریهات فرصت شد میزارم توی وبلاگتون خلاصه این که مامانی فدای هر دوتاتون میشه و عاشقتونم عزیزای دلم بوسسسسسسسسس

 

مامان سارا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان ثنا
10 شهریور 92 23:10
خاله جون یازده ماهگیتون مبارک


ممنون خاله جونی بوسسسسسسسس
مامان تارا و باربد
13 شهریور 92 12:50
سلام عزیزم 11 ماهگی فرشته ها مبارک ببوسشون به جای من
عاشق دردونه هات هستم ساراجون


ممنون عزیز دلم قربونت ...فرشته های نازتو. ببوس ماشااله خیلی ناز شدن دوتاورجکهات