تولد امام زمان (عج)
سلام فرشته های مامان خوبین
امروز رفتین توی هفته 25 نمی دونم روزها برام خیلی دیر می گذره هوا به شدت گرم و آفتابی و نمی تونم اصلا از خونه برم بیرون از شدت گرما دارم دیونه می شم روزی سه بار حمام می رم ولی بازم بدنم خنک نمی شه عسلهای من مامانی اینها همه رو تحمل می کنه فقط دوست داره سلام و سلامت وصالح به دنیا بیاین تا این همه رنج توی بارداری برای همیشه فراموش کنم بغلتون و اون ارامشی که می خواین به مامان و بابا بدین خیلی دوستتون دارم چند روز پیش تولد امام زمان (عج)بود شب قبلش خیلی دل مامانو درد اوردین خیلی ترسیده بودم فکر می کردم همش الان یک اتفاقی براتون میفته تا صبح گریه کردم و براتون دعا می کردم تا خدای مهربونم و امام زمانم مواظبتون باشه صبح حالم بهتر شد و عصر اون روز با بابایی رفتیم خرید اولین خرید رو براتون کردیم سرویس کالسکه رو براتون گرفتیم ان شاله اگه خدا بخواد تمام وسایلتون کم کم می خریم و اتاقتونو اماده می کنیم عسلهای من دیروز دکی قشنگ گفت : کجا هستین سرتون و پاتون یکتون سرش پایینه و یکتون سرش بالاست الهی قربونتون برم که جاتون خیلی کمه و نمی تونین خوب تکون بخورین ولی عسلهای من مامانی قول می ده به دنیا که امدین هر روز ببرتتون پارک و گردش وقتی برف بیاد برین بیرون و با مامانی بازی کنین وای خدایا تصورشم دل ادمو غش می کنه عزیزای مامان براتون کلی برنامه دارم کلی جاها باید ببرمتون زودتر بیاین توی بغل مامان و بابا فرشته های من خدا کنه این چند ماه هم زود بگذره و روز برسه که توی بغل مامان و بابا سالم و سلامت دارین می خندین قربون اون خنده های نازتون بشم من ....
می بوسمتون فرشته های مامان