دل شکستن مامانی
سلام عزیزای دلم ................ اموز مامانی حسابی دلش شکست از دست یکتا امروز هر موقعه که مامانی شیرشو به یکتا می داد زبونشو بیرون می اورد و بهش حالت تهوع دست می داد و بعدشم گریه می کرد گرسنه بود رفتم براش شیرخشک درست کردم شیشه رو گرفت و خورد توی اون لحظه دلم واقعا شکست که هنوز کمی شیر دارم ولی این دوتا هیچ کدومشون شیرمنو نمی خورن و کلی گریه کردم دیگه نمی دونم چکار کنم داروهای تلخو بهتر از شیر مامانتون می خورین قبل از دنیا امدم شما تمام عشقم و فکرم شیر دادن به شما بود و بااین کار خودمو راضی می کردم که روزی بشه فرشته هام از شیره وجود خودم بخورن من خودم وقتی کوچولو بودم 6 ماه شاید هم کمتربیشتر شیر نخوردم برای همین مصمم بودم که به حداقل تا 6 ...
نویسنده :
سارا مرادی
15:57